امروز چهارم محرم است.مثل چنین روزی در سال 61هجری قمری ابن زیاد به استناد
فتوایی که از شریح قاضی گرفته بود،
در مسجد کوفه خطبه خواند و مردم را به کشتن امام حسین(ع) تحریک کرد.
شریح قاضی، به دستور ابن زیاد فتوا داد که «چون حسین بن علی بر خلیفه وقت
خروج کرده دفع او بر مسلمانان واجب است.»
و به دنبال این تحریک بودکه13هزار نفر،در قالب چهار گروه از مردم کوفه!هم آنان که
امام حسین(ع) را دعوت کرده بودند!!به تدریج تا روز عاشورا به سپاه عمرسعد پیوستند.
خبر شهادت مسلم ابن عقیل به امام حسین (ع) رسید.امام دختر خردسال
مسلم را خواست و او را بر زانو نشاند.دست یتیم نوازی بر سر او کشید و او را مورد
محبت بسیار قرار داد.و رقیه (س) دختر سه ساله سیدالشهداء شاهد این صحنه بود.
روز عاشورا زمانی که اباعبدالله(ع) با تمام اه حرم وداع نمود وعازم میدان می شد،
ناگاه دید که اسب حرکت نمی کند.نگاه کرد دیددخترش پای اسب را دربغل گرفته و مانع
حرکت اوست.دخترم،چه کار داری؟ ما که با هم وداع کردیم. وسفارشات لازم را به عمه ات
زینب(س) نموده ام.رقیه(س) گفت؛پدر جان مرا با شما کاری است، وتا از اسب پیاده نشوید
نمی گویم.امام از اسب پیاده و دختر را روی زانو نشاند.رقیه(س) گفت:پدر یادتان هست،
زمانی که خبر شهادت مسلم را به شما دادند،بر سر دختر او دست یتیم نوازی
کشیدید.پدر جان بعد از شما چه کسی یتیم شما را نوازش خواهد کرد.پس حال همان
دست یتیمی را بر سر من نیز بکشید.
نظرات شما عزیزان: